برای من نوشته
گذشته ها گذشته ، تمام غصه ها حوس بود
برای او نوشتم
برای تو حوس بود ، ولی برای من نفس بود
کاشکی خبر نداشتی ، دیونه ی نگاتم
یه مشت خاک ناچیز ، افتاده ای به زیر پاتم
کاشکی صدای قلبت ، نبود صدای قلبم
کاشکی نگفته بودم ، تا وقت جون دادن باهاتم
نوشته ، هر چی بود تموم شد
نوشتم ، عمر من حروم شد
نوشته ، رفته ای ز یادم
نوشتم ، شمع رو به بادم
نوشته ، دردلم حوس مرد
نوشتم ، دل توی قفس مرد
کاشکینبسته بودم ، زندگیمو به چشمات
کاشکی نخورده بودم ، به سادگی فریب حرفات
لعنت به من که آسون ، به یک نگات شکستم
به این دل دیونه ، راه گریزو ساده بستم
+ نوشته شده در بیست و پنجم خرداد ۱۳۸۷ ساعت 12:36 توسط جواد
|
مرا نه سر نه سامان آفردن